دلنوشته نوجوان برای امام رضا(ع) | صدا کن مرا
  • کد مطالب: ۱۶۴۲۷۹
  • /
  • ۱۰ خرداد‌ماه ۱۴۰۲ / ۱۱:۵۱

دلنوشته نوجوان برای امام رضا(ع) | صدا کن مرا

در را بگشا. سنگین است؟ سنگینی در را پس بزن. بازش کن. می‌شنوی صدای وسوسه‌ی شیاطین را که می‌گویند برگرد؟

پارسا نوروزی - در را بگشا. سنگین است؟ سنگینی در را پس بزن. بازش کن. می‌شنوی صدای وسوسه‌ی شیاطین را که می‌گویند برگرد؟

در را بگشا. چشمانت سرخ شده است. در را باز کن. بگذار نور بر پیکرت بتابد. نور را در آغوش بکش.
تقریبا تمام است. نگاه کن. باز شد. چه طراوتی! چه منظره‌ای! بوی گل‌ها، آواز پرنده‌های خوش‌صدا، شرشر آب روان.

نگاه کن! امام(ع) را ببین. چه رعنا و خوش‌سیماست. دست دراز کرده است. صدایش را می‌شنوی؟
«با من بیا. از این اتاق تنگ و تاریک خارج شو.»

گوش کن. درست می‌شنوی! نغمه‌ی آواز نقاره‌هاست که از هر گوشه‌ی این دنیای سبز شنیده می‌شود.
تو نیز دست به سینه بگذار و زمزمه کن: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع).

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.